جدول جو
جدول جو

معنی مگس پرانیدن - جستجوی لغت در جدول جو

مگس پرانیدن
دور کردن مگس از حوالی خود، بیکار ماندن (ایهام) : (مصریان چو نپرانند مگس بادل تنگ زهر نوشان تو گر کام بشکر ندهند ک) (ظهوری ظنند)
تصویری از مگس پرانیدن
تصویر مگس پرانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
مگس پرانیدن
((~. پَ دَ))
کساد بودن بازار
تصویری از مگس پرانیدن
تصویر مگس پرانیدن
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لگد پرانیدن
تصویر لگد پرانیدن
لگد انداختن، لگد زدن، لگد پراندن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مگس پرانی
تصویر مگس پرانی
عمل راندن و دور کردن مگس ها، مگس پراندن، کنایه از بیکاری و کسادی بازار
فرهنگ فارسی عمید
(سَ بَ قِ / قَ زَ دَ)
لگد پراندن. رجوع به لگد پراندن شود
لغت نامه دهخدا
(مَ گَ پَ)
پراکنده کردن مگسها از اطراف خود. راندن مگس از جائی یا چیزی، کساد بازار و بی رونقی آن. (بهار عجم) (آنندراج) :
کارکلیم باشد آنجا مگس پرانی
هر جا که دل ز یار شیرین شمایل افتد.
کلیم (از بهار عجم).
و رجوع به ترکیب مگس پرانیدن ذیل مگس شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از مگس پراندن
تصویر مگس پراندن
دور کردن مگس از حوالی خود، بیکار ماندن (ایهام) : (مصریان چو نپرانند مگس بادل تنگ زهر نوشان تو گر کام بشکر ندهند ک) (ظهوری ظنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لگد پرانیدن
تصویر لگد پرانیدن
لگد انداختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مگس پرانی
تصویر مگس پرانی
کساد بازار و بی رونقی آن
فرهنگ لغت هوشیار
بی کاری، کسادی بازار
فرهنگ واژه مترادف متضاد